محل تبلیغات شما
بسم الله الرحمن الرحیم

از ابن عباس روایت شده که گفت : زمانیکه فاطمه
سلام الله علیها وفات نمود اسماء (بنت عمیس) گریبان چاک کرد و (از اتاق حضرت) خارج شد ، در این هنگام امام حسن و امام حسین علیهما السلام او را دیدند و پرسیدند : مادرمان کجاست؟ پس (اسماء) سکوت کرد ، آنگاه حسنین علیهما السلام داخل اتاق شدند و مادر خود را خوابیده یافتند ، پس امام حسین علیه السلام مادر را حرکت داد و یافت که او از دنیا رفته است پس گفت : ای برادر! خداوند به تو اجر بدهد در مورد مادر (یعنی به تو تسلیت می گویم) و خارج شدند در حالیکه با صدای بلند می گفتند : یا محمداه یا أحمداه الیوم جدد لنا موتك إذ ماتت أمنا

یعنی یا محمد یا احمد (ای رسول خدا) امروز مصیبت تو دوباره برای ما تازه گردید زیرا مادر ما از دنیا رفت.

پس آن دو بزرگوار علیهما السلام به علی (امیر المومنین) علیه السلام خبر داند و او در مسجد بود ، (با شنیدن این خبر) حضرت (امیرالمومنین علیه السلام) از حال رفت تا اینکه آب به روی او ریختند و به حال آمد (یعنی تا آب به رویش نریختند حضرت حالش خوب نشد) پس با امام حسن و امام حسین علیهم السلام آمدند تا وارد اتاق فاطمه سلام الله علیها گردیدند در حالیکه اسماء بالای سر آن حضرت نشسته بود و گریه می کرد و می گفت : وای بر یتیمان محمد (صلی الله علیه و آله) بعد از رحلت جد شما با فاطمه تسکین می یافتیم پس بعد از او به چه کسی تسلی پیدا کنیم؟

علی علیه السلام پارچه از چهره فاطمه برداشت ، در این هنگام نامه ای را در کنار سر مبارک او یافت و آن را گشود و خواند :

 

بسم الله الرحمن الرحیم این وصیت فاطمه دختر رسول خداست (صلی الله علیهما و آلهما)

و او شهادت می دهد که خدایی نیست مگر خدای یگانه و اینکه محمد بنده و فرستاده اوست و اینکه بهشت راست است و آتش راست است و روز قیامت حتما خواهد آمد و شکی در آن نیست و اینکه خداوند آنها را که در قبرهایشان هستند زنده خواهد کرد ،

ای علی (علیه السلام) من فاطمه دختر محمدم به ازدواج در آورده خداوند مرا با تو برای آنکه در دنیا و آخرت با تو باشم تو به من از دیگران اولویت داری ، در شب حنوطم کن و غسلم بده و کفنم کن و بر من نماز بخوان و شب دفنم کن و کسی را خبر نکن تو را به خدا سپردم و بر فرزندانم تا روز قیامت سلام می فرستم .»

پس چون شب فرا رسید امیر المومنین علیه السلام او را غسل داد و او را روی تختی گذاشت و به حسن علیه السلام فرمود : اباذر را بگو بیاید و او اباذر را فراخواند و آندو او را (یعنی امیر المومنین و اباذر بدن فاطمه سلام الله علیها را) تا مصلی حمل کردند پس بر او نماز خواندند آنگاه امیر المومنین علیه السلام دو رکعت نماز خواند بعد دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و به خدا عرض کرد : این دختر پیامبر تو فاطمه است (صلی الله علیهما و آلهما) او را از ظلمت به سوی نور خارج کردی در این هنگام زمین به اندازه یک میل در یک میل روشن شد

وقتی که امیر المومنین علیه السلام خواست فاطمه سلام الله علیها را دفن کند از قسمتی از بقیع صدائی بر خواست : به سمت من به سمت من خاکش از من بر داشته شده ( یعنی قبرش آماده است)

(وقتی نگاه کردند دیدند قبری کنده شده و آماده است پس تخت (تابوت) را به آن سمت حرکت دادند.

آنگاه امیر المومنین علیه السلام داخل قبر نشست و گفت :

یا أرض! استودعتك ودیعتی ، هذه بنت رسول الله

ای زمین امانتم را به تو سپردم این دختر رسول خداست (صلی الله علیهما و آلهما)

در این هنگام صدائی از زمین بر خواست ای علی من با او از تو مهربانترم برگرد و نگران نباش پس حضرت روی قبر را بست و با سطح زمین برابر کرد و کسی نداند که آن کجاست تا روز قیامت (البته این جمله از ابن عباس نقل شده ولی در روایات دیگر ذکر شده که قبر آن حضرت را امام زمان علیه السلام آشکار خواهد نمود .)


آدرس :

بحار ج 43 ص 215

موسوعه کلمات امام حسین ع ص 148

اللمعه البیضاء ص 879

قادتنا کیف نعرفهم ج3 ص 239

محنه فاطمه بعد وفات رسول الله ص 192

موسوعه شهادت معصومین ج1 ص 244

شرح احقاق حق ج 10 ص 454

امام حسین ع فی احادیث الفریقین ج2 ص 192

زندگانی حضرت زهرا س (ترجمه جلد 43 بحار) ص 677

عوالم العلوم ج11 ص 1092

نقل روضه حضرت زهرا س از جانب خداوند تبارک و تعالی برای حضرت رسول

شهادت جون غلام ابوذر غفاری رحمت الله علیهما

شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

السلام ,الله ,علیه ,ص ,فاطمه ,پس ,علیه السلام ,امیر المومنین ,الله علیها ,سلام الله ,امام حسین

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خبر داغ روز پاورلاین سایت تفریحی عالی کتابخانه یغمای جندقی oracsumricht عاشقانه های یک مجنون پروژه های مطلب Sale Cheap NFL Cleveland Browns Jerseys from China, Buy in Safe. wacurtico ielts points